شاعر : حمید رمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط
امشب به روی مـأذنـه نـقّـارهمیزنم چـشـمه شـدم بـرای توفـوّاره میزنم تا صبح، مِی به عشق توهمواره میزنم طـرحی بـرای ایـن دلآواره میزنـم
از سـمـت نــور،رایـحــۀ یــار آمــده
غوغایعاشقیست به میدان رزمعشقبه به از این صلابت و این عزم وجزم عشق
گشتم نگرد نیست نظامی بهنظم عشق برخیزو بیدرنگ بیا سمت بزم عشق
دل دل نکـن که حـضرت دلـدارآمده
مستی زِحد فـراتر وباقیست بادهها پُر از صدای شُرب شراب است جادهها
گـیـرند دست رهـگـذران را فـتـادهها ای تکسوار جاده!نظربرپـیادهها…
آنکس که خورده بردرودیوارآمده
شـاهـیـم اگـر،گـدای درِآل حـیـدریـم دلـدادگـان خـواهـر ومـست بـرادریم
تـنهـا دلیـل اینکه سرافراز محـشریم: سربازهای خانۀ مـوسی بن جعـفـریم
ســربـازهـا به دار که ســردارآمــده
وقـتـی نـگـاه ماه به گـهـوارهات فـتاد ازشرم طرح چهرۀ تو پای پس نهاد
مجنون شدند عاقل ودیوانه،ابروباد حرف جنون زدیم، زلیـخا اشاره داد :
یـوسـف ترین قـمـر سـر بـازار آمـده
خورشید از نقـاب افق جـلـوهگر شده این فجر صادق است،کمال سحرشده
خاک عین کیمیاست که وقتنظرشده پـژواک ذوالـفـقـار عـلی بـیـشترشده
چـون جـلـوهای زِ حـیـدرکـرّارآمـده
نـور رضا رسید،مـسـیحا درست شد دارالـشـفـا زدنـد،مــداوا درسـت شـد بست ورواق وصحن حرم تا درست شد مکه،مدینه،عـرش معـلّا درست شد
یـا کــربـلا دوبــاره بـه تـکـرارآمـده
وقـتـینـگـاه مـیکـنـم ازراه دورتـر چشمم به گنبد تو شود جفت وجورتر
ازهـرکجا،ضریح شـما پُرعـبـورتر باید صبور باشم،از این هم صبورتر
در این حـریـم، خـیـل گـرفـتـار آمـده
هر زائری برای زیـارت رسیدهاست اول هزارمـرتـبـه منّت کـشـیـدهاست هر نـادمی که گـاه گـنـاه آفـریـدهاست سلطان طوس آبرویشراخریدهاست
در تـوبـه خـانـۀ تـو گــنـهـکـار آمـده
هرگاه درهیاهوی حاجت دعا گرفت فـریـاد میزدنـد مـریضیشـفاگرفت هرکس که درد داشت،زِهرجا دوا گرفت گـفـتـند:از کـنار ضریح رضا گرفت
دارو بـیــار،ایـن هـمـه بـیـمـارآمـده
فصلالخطابِ صحبتِ با یارکربلاست تـنـهـا نـشـانـۀ دل بـیـدارکـربـلاسـت
مشهد که میروم دلم انگار کربلاست زائرشدم زیـارتِ اینبارکـربلاست
در بـزمـتـان (اسـیـر)عـلـمـدار آمـده